چشم هات
مسئولین
برای این قانونِ
حمل سلاح آزاد
باید فکری بردارند
مسئولین
برای این قانونِ
حمل سلاح آزاد
باید فکری بردارند
در لشکر سیاه پوشت
سیاهی لشکر نمی خواهی؟
حتی یک لحظه هم از فرزندت
جدا نمی شوی
از گاهواره تا قتلگاه
اینجا زیاد شده
و من نگرانم....
جان ِ علی را
بگیر
دنیای علی
ه ن و ر ا و شده
روی زهرا تیره
و
موی او سپید...
منتظرت بودم
کمی گلایه داشتم بابا
از اینکه چرا پیش دخرت نمی آیی
اما امشب حرفم را پس میگیرم
آخر نمی دانستم پا نداری بابا
دخرت را ببخش
یعنی اسارت
این پیام زینب است
شب که می شود
ماه
می آید
عباس
قبل اینکه پیکرش به خیمه ها برسد
آب شده بود
آب...
مادر
چرا روی خاک صورت می کشی
پسرم؟
اما
علی ابن موسی الرضا می خوانم
تو هم
گناهکار میبینی مرا
اما
نوکر
بخوان!
روی
دشت
پاشیده شده...
از جایی افتاده؟
_گوشی من بیشتر ضربه روحی خورده تا فیزیکی
از چشم یکی افتاده
با تیر
میرویم
شک نکن
بدترین
دست انداز خیابان هاست
من بگویم
نه
همین دوران غیبت خوب است
من جمله های خوشگل مینویسم برای دوری از تو
ببین چقدر پست هایم لایک میخورند
و میخواهم ادم خوبه ی دانشکده و کوچه و محله باقی بمانم
همین خوب است
تو میخواهی بیایی چه کار؟
پ ن
میترسم
از اینکه همین *میترسم گفتن ها* هم
الکی باشد
اللَّهُمَّ إِنِّي أَعُوذُ بِكَ مِنْ نَفْسٍ لا تَشْبَعُ وَ مِنْ قَلْبٍ لا يَخْشَعُ وَ مِنْ عِلْمٍ لا يَنْفَعُ
بوی ِ در ِ سوخته می آید
پ ن
امروز اولین سوگندنامه عمرم را خوردم!
خوشا بحال آن تکه ای از آسمان که امشب شاهد مناجات های شماست
شاید بشود یک نظریه ی جدید درباره ی گردش زمین ثابت کرد
حسادت تکه های آسمان به هم...
فکرم درگیر این است
وقتی میخواهم صدایت کنم
فعلم را جمع ببندم
یا...
بس که درون ذهنش این زن سخنرانی کرد
با هر میل رد کردن
فکر تو هم از لا به لای فکرش عبور میکرد و محکم میشد
حالا حاصل ِ آن
کلاهی شده
هربار که میپوشد
به چیزی جز تو
نمیتواند فکر کند...
مثلا
موقع تکبیر باید دستهایت را آرام بلند کنی
تا کبوتر کناری ات نپرد!
یا اگر قطره های آب وضوی زائر ها وسط نماز به شدت به صورتت برخورد کرد
باید لبخند بزنی!
یا..
اصلا خودت یکبار امتحان کن بقیه اش را هم میفهمی
باید حس کنی
اینطوری نمیشود!
لا اقل
طعم حجاب را بچش
و به کربلا نرفتند و یاری نکردند
تو خودت!
بله خودِ خودِ تو!
میشنوی صدای هل من ناصر امامت را؟
می روی به کربلا؟
یاری میکنی؟
یا...
بهشت یعنی
هفت ِ شب
وسط صحرای شلمچه
با رفقای عزیزت باشی
و حاج حسن باخرد هم
روایتگری کند
نه نه
ببخشید
روضه بخواند...
بجای ستاره های روی دوش
ستاره های آسمان را نشانه گرفتن
توی این15سال روایتگری
نادر بوده کاروانی که 2باربیاید شلمچه
روز اول و روز آخر
دلخوشیم به همین
دلخوش