یا شاید به اندازه ی پیرهن مان

نمیگم

یه شبه

راه ۱۰۰سال رو طی کنیم

گرچه شدنیه

اما به اندازه ی زنگ موبایلمون

تو این مدت

میتونیم تغییر کنیم...

اینها برای تماشا نیستند اما...

حتی دیوار هم زیبا میشود

و  موزاییک های پیاده رویی که هیچ وقت نظرت را جلب نکردند و احتمالا چند سالی است شسته نشده اند

و حتی کفشهایت که هیچ وقت نگاهشان نمیکنی در موقع راه رفتن

ولی همه ی اینها زیبا میشود

وقتی نخواهی به نامحرم روبرویت که شیطان را در زمین یاری میکند و از وقتی که از خانه بیرون آمده تمام ریگ های زمین او را لعنت میکنند

نگاه کنی

و بارگاهات مدام در خوابم

اصلا راستش را بخواهي دلم بجز يكي دو نفر براي كسي يا چيز ديگري تنگ نشده

اما

مطمئنم

تو هم اگر18سال در مشهد باشي و شبهايي كه دلتنگي تا صبح حرم بماني

و هر ماه چند روزت با حرم گره بخورد

وقتي براي اولين بار چندماهي از حرم قرارباشد دور باشي

حتي اگر به روي خودت هم نياوري

اما

وقتي  داخل مسجدي كوچك و بي نام و نشان داخل شهر نماز خواندي و

بعد از پايان نماز به طرف مشهد سلام به آقا ميدهند و 1دقيقه اي عرض ارادت ميكنند

گريه ات ميگيرد

و تازه ميفهمي از چه گنجي دور هستي

و  وقتي در كنارش بودي قدرش را خوب ندانستي



ادامه نوشته