روسپیده سیاه


تابستان که میشود

عبای مشکی به دوش می اندازد

ذهن ناقص من میگوید

چادر حضرت زهرا

و لباس پیامبر

 خیلی  شباهت دارند!

طولانی نوشتن را دوست ندارم و توصیه هم میکنم نخوانید

مرا میبخشی که با آمدن به اینجا ملائکه را تا فرسخ ها فراری میدهم!

این هم تقصیر خودت

میخواستی مرا مشهدی نکنی

چاره ای نیست

قدم زدن در حرم سر صبح را دوست دارم

مخصوصا اگر از ان حوض همیشگی وضو بگیرم و هر چند قدم قطره ای روی لباسم بچکد

و نسیم صبح حسابی سردم کند و به خودم بپیچم

دست ها در جیب و با ژست متفکرانه قدم بزنم

لبخند در اینجا ضروری است!

لهجه های شمالی را دوست دارم

گهگاهی از کنارم که رد میشوند دوست دارم پشت سرشان راه بیفتم و گوش بدم به صحبتشان

هرچند چیزی نمیفهمم

اصلا نمیشود دل کند

این مشاورها چرت و پرت میگویند که علاقه اولین ملاک برایت باشد

برای من ملاک اول تویی!

من ازین شهر تکان نمیخورم 

اما اگر تو ازمن نا امید شده ای بحثش فرق میکند

خدا نیارد آن روز را

یا جدا

ادامه نوشته

تخریب حرم های عشق

بیا که بغض را بشکنیم

نه با اشک

که با قیام


پ ن


بغض و کینه ی انقلابی تان را در سینه ها نگه دارید،با غضب و خشم به دشمنانتان بنگرید

و بدانید پیروزی ازآن شماست


امام روح الله

ادامه نوشته

وزیر خدا

به کما میروی

این یعنی اینکه

از مقام خلیفه بودن خدا استیضاح شده ای!

با خودت فکر کن

کارنامه ای داری که رای اعتماد بگیری و برگردی؟

یا...

ادامه نوشته

انتقال ساعت!


ماه مبارک

ساعت و دقیقه و ثانیه ی اذان صبح را میدانیم

مابقیِ سال

ساعت و دقیقه و ثانیه ی طلوع آفتاب!

+

براتی در راه است...

دعا کنید سالم به دست ما برسد

یاعلی

ادامه نوشته

چند خط روضه مینویسم از مادرت،تا خودت به اینجا بیایی

وقتی

حادثه ای را  میخواهی از یاد ببری

میگویند

تمام چیزهایی که با دیدن آنها به یاد حادثه میفتی

باید از بین ببری یا از خود دور کنی

.

.

.

درِ نیم سوخته را چه کار کنیم؟

ادامه نوشته

دستی ز غیب قافیه را کربلا گذاشت

جور دوازده امام را کشیدی

با

دوازده ضربت...



پ ن

السلام على الراس المرفوع

با اجازه ات!

نمیمانی

پس مجبورم

خودم را به خودت بخیه بزنم

که اگربخواهی مرا بکنی

خودت هم دچار مشکل میشوی

پس بهتر است من را از خودت جدا نکنی

رمضان!

ذکر من

به تو فکر می کنم...



                          ذکر بهتر از این؟!

هزاران قران به جای...

سه شب

قرآن به سر گرفتیم

تا

التیامی باشد برای

فرقِ سرت

پدر جان

ادامه نوشته

نمازمان هم توبه دارد

اصلا باید از همین پست های وبلاگم

هم

این شبها توبه کنم

اگر ذره ای برای تو نباشد

ادامه نوشته

اَللّهُمَّ رُدَّ کُلَّ غَریب

الهی

ما غریبیم

ما را به خودت برسان

فزت و ربّ الکعبه


به کجا رسیده بودی

که رستگار شدنت

به یتیمیِ حسنین هم می ارزید

ادامه نوشته

سیر شدن من و پدرم

اذانی ست که مادرم با آن فطار میکند

فَأَمَّا الْیَتِیمَ فَلا تَقْهَرْ


پس

به ما یتیمان رحم کن

قول میدهیم

علی را تنها نمیگذاریم

الهی

پدر مارا به ما برگردان

نویسنده برای بار چندم اما با گریه مینوسید

یا ابانا استغفر لنا انا کنا خاطئین

ادامه نوشته

«یا ابانا استغفرلنا انا کنا خاطئین»

اصلا

اجازه هست

پدر صدایت کنم؟

ادامه نوشته


اورژانش بیمارستان رفته ای؟

دیدی کسی که از همه حالش بدتر است

بدون نوبت...

این شبها

به خدا بگو

از من بدتر نیست

بدون نوبت....

بیایید خدا را شریک بگیریم!

وقتی تمام این قلب

از حب دنیا پر است

بد نیست

کمی هم خدا را شریک بگیریم