دسته های مو
در لشکر سیاه پوشت
سیاهی لشکر نمی خواهی؟
در لشکر سیاه پوشت
سیاهی لشکر نمی خواهی؟
حتی یک لحظه هم از فرزندت
جدا نمی شوی
از گاهواره تا قتلگاه
جان ِ علی را
بگیر
بوی ِ در ِ سوخته می آید
خوشا بحال آن تکه ای از آسمان که امشب شاهد مناجات های شماست
شاید بشود یک نظریه ی جدید درباره ی گردش زمین ثابت کرد
حسادت تکه های آسمان به هم...
فکرم درگیر این است
وقتی میخواهم صدایت کنم
فعلم را جمع ببندم
یا...
خورشید را
گرم تر کرد
ما را که تعلیق کردی
پس لا اقل
کمی تحریم محبتت را کاهش بده
ما هم شهید میشویم آخر
اگر این شهد ِ دنیا بگذارد!
با شیطان وحدت وجود داشتی!
بیا و محض خدا
یک هفته این وحدت را
از بین ببر!
نویسنده ای را
جز اینکه
یک مداح نظر بگذارد
و بگوید
با نوشته ات
صفایی کردیم کنار بقیع...
هم خودم و هم کاروان
و آنگاه
تا قیامت مدادمغزی باید بنویسد
الحمدلله
وقتی چشمم به گنبد افتاد
گفتم
آقا
میشود
اربعین
با همین پاهای خسته؟
میشود...
سر ِ کلاس ِ علوم
هیچ وقت باورم نمی شد که یک روزی خورشید
میپاشد از هم
تا اینکه
بزرگ شدم و
روضه ی حضرت علی اکبر
را شنیدم
پ ن
فَقَطَعوا هو بِالسُیُوف، عِرباً عِربا
آقا
با زائرات
من فقط این را میفهمم
خوش بحال کسانی که امشب
در حرمت
یک دقیقه بیشتر
میهمانت هستند
گناه
میچرخد
همچنان تحریم ِ
امام
پیش رو
نمیتواند تو را شرح دهد
جزء جزء ِ بدن تو
تفسیر دارد
* بنی...
قتلوکَ
ذبحوکَ
و من الماء منعوکَ
طَبَق ِ غذا
برای مسافران تازه از راه رسیده میبرند
اما
نمیدانم چرا
برای رقیه
طبقی دیگر بردند
پاها
دیگر معنای مسافت طولانی زمینی را نمیفهمند
بدنت سرما و گرما نمیفهمد
گوش هایت کر ِ کر میشوند
و فقط
این را میفهمند
*اربعین...صحن و سرای کربلا میبینمت
در این بود
تو با شهید شش ماهه در دست
صفا و مروه را بین خیمه و سپاه دشمن انجام دادی
و امام هم...
اما من دوست ندارم
زینب عصر عاشورا
عبادت کند
باز خدارا شکر
که در خرابه بودی
لااقل خیالمان جمع است
کاه گل آتش نمیگیرد
مثل پدرت علی
انگشترت را به ساربان میدادی
کاش..
*روضه امروز حاج منصور
کسی که پرواز را میفهمد
دنبال سبک کردن خویش است
حتی اگر شده
سَر
پیراهن سیاه را آماده کرده ام
اما
حسین جان
چند ماهی میگذرد که
روسیاهم
و منتظر محرم تو
تا سپیدم کنی
سر و دست میشکستند برای بیعت با علی
بیچاره ها دروغ هم نگفتند
عاشورا
هم دست...
هم سر...
.......
ما هم قطره قطره آب ها را
میریزیم بیرون
بیخودی اسمش را گذاشتند
اشک
پرده ی ستاریت را باز هم انداختی
تا شاید برگردم
اما من از صبر تو
حتی *کمی هم* شرمنده نشدم
باز دوباره...
پ ن
اگر دلیلش این باشد چه خاکی بر سرم کنم
إِنَّمَا نُمْلِي لَهُمْ لِيَزْدَادُواْ إِثْمًا وَلَهْمُ عَذَابٌ مُّهِينٌ
اگر فقط یک آیه برایم بخوانی
نیاز به هیچ آیت اللهی ندارم
گوش نمیخواهد
انگشت هم نه
با چشم هایت به کف چشمه خیره شو
دیدی
هنوز نبض دنیا میزند