یا اله العاصین
کنار اجاق نشسته ام و منتظرم تا چای دم بکشد
آتش شعله میکشد
مشتی خس و خاشاک به دستم میگیرم
میخواهم پرت کنم توی آتش
با خودم فکر میکنم
برای من سود یا زیانی دارد انداختن یا نینداختن آنها؟
نه فرقی به حالم نمیکند...
نمی اندازم
باز فکر میکنم
ازین صبح پاییزی کنار اجاق
میرم تا شبهای پر از نور رمضان
دقیقا وسط مناجات
که مهدی آقا دارد میخواند...
خدایا از سوزوندن ما چی نصیبت میشه
اصلا ما خسی هم نیستیم که تو بخوای...
+ نوشته شده در شنبه سیزدهم مهر ۱۳۹۲ ساعت 8:31 توسط مداد مغزی
|