همه ی اسیران را سوار کرد

          حالا خودش مانده و خودش

زینب پای ناقه ایستاده

یه نگاه به سمت علقمه...

زیر لب میگوید

کجایی  ابوالفضل



*روضه ای که

زیر قبه ی حضرت سقا

شیخنا برایمان خواند